مدح و ولادت امام حسن مجتبی علیه السلام
شاعر : رضا دین پرور
نوع شعر : مدح و ولادت
وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن
قالب شعر : مربع ترکیب
گـوشههـایی از مناجات سحـر دارد لبم موقع بـوسـه به خـاک پا هـنر دارد لبم
جای حرمان و عطش، قند و شکر دارد لبم از حـوالی سـبـو و می گـذر دارد لـبـم
مستم و دیگر ندارد هیچ کس کاری به من
جای یا رب یارب و العفو، گفتم یا حسن
گر خـریـدارم نبـاشد یار، کاسب نیستم نـوکـرم، اما پی جـیـره مـواجـب نیستم
پشت در دنبال یک جای مناسب نیستم من به آن جنّت که بی مولاست، راغب نیستم
مهر آقایم حسن را تا که من صاحب شدم
نــوکـر آل عـلـی بـن ابـیـطـالـب شــدم
میشود هر بندهای حاجت روا پیش کریم در به در اصلاً ندارد فکر جا پیش کریم
آشـتـی دادنـد ما را با خـدا پـیـش کریم آبرو داریم پیـش مـرتـضا، پیـش کریم
بنده درمـانده را تحـویل میگیرد حسن
دست ما را بهتر از فامیل میگیرد حسن
دوست دارم باده را وقت اذان صبحدم با گداها کیف دارد شب نشینی دور هم
سفـره دارم آمـده شکـر خـدای ذوالنـعـم دست من اصلاً نرفته مثل اربابم به کم
آمده آنکس که جودش فرق دارد با همه
آمده آنکس که میمـیـرد برای فـاطـمه
قدو بالایش علی، دست عطایش فاطمه دلگشای او علی، مشکل گشایش فاطمه
زور بازویش علی، حجب و حیایش فاطمه خندههای او علی و گـریههایش فاطمه
کوثر و زمزم که با لعل حسن حل میشود
در مقـامـاتـش امـام دوم، اول میشـود
هم نگاهی میکنی و غوره را می میکنی هم ز نسلت سمت وسوی قبله را ری میکنی
هم بحولالله گویان عرش راطی میکنی هم میان فتنه میجنگی شتر پی میکنی
کورباشد آن زنی که فتنه چینی میکند
چون خدیجه هست و اُمُّ المومنینی میکند
خواب و رویایم شده نقش شبستان حسن در بقیعش دم گرفتن با حسین جان حسن
خشت اول گر بیفتد دست خواهان حسن تا ثـریا میرود یک روز ایـوان حسن
نیـمـه ماه خـدا زهـرا دعـایم را نوشت
اربعـین پـای پیـاده کـربـلایم را نوشت
|